تــــرنــــــــج

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست / بگشای لب که قند فراوانم آرزوست

تــــرنــــــــج

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست / بگشای لب که قند فراوانم آرزوست

توضیح وبلاگ برداشتـ ی است آزاد از دستـ نوشته دوست فیزیکـ یم که در عنوان وبلاگـ ش نوشت:" تناقضی به امید آلبرت و با طعم قهوه ی تلخ لبـ ریز از شکر در کافه: فلسفه، ریاضی و فیزیک"
در مورد رسم الـ خط این بلاگ هم لازم است بـ گویم که ایده جدانویسی را از نویسـ نده محبوب دوران دبیرستانـ م(رضا امیرخانی)گرفته ام، اگر بیشـ تر با بن های ( به معنی بن فکر کنید انتخاب هوشـ مندانه ای بوده) زبان فارسی آشنا شویم،واژه سازی برایـ مان راحت تر خواهد بود.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

پیوندها

۲۴ مطلب با موضوع «ترنجـ انه» ثبت شده است


آنها فقط از «فهمیدن» تو میـ ترسند.
از «تن» تو - هر چقدر هم که قوی باشد - ترسی
ندارند.
از گاو که گنده تر نـ میـ شوی، میـ دوشنـ ت!
از خر که قویـ تر نـ میـ شوی، بارت
میـ کنند!
از اسب که دونده تر نـ میـ شوی ، سوارت میـ شوند! ،
اما آنها فقط از
«فهمیدن» تو میـ ترسند...

دکتر شریعتی*

 

پ.ن: راستش می خواستم اسم دکتر شریعتی رو از زیر نوشته حذف کنم ، چرا که متجددین مد کرده اند هر جمله ای که کنایی است یا بوی طعنه میـ دهد را به نام دکتر می زنند!

دکتر اگر این جمله از شما نیست، اول خدا مرا ببخشد بعد شما عذرخواهی مرا بپذیرید!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۴۹
تــــــرنــــــــــج


بدجوری دلم هوای مدرسه رو کرده، کلن که هوایی مدرسه بودم اما امروز با دیدن ابن عکس ...... یاد سمپاد پرپر شده افتادم!!

تعریف آدمیـ زاد: تا وقتی چیزیو داره غر می زنه، وقتی از دست دادش حسرت می خوره!

مث من و سمپاد/ مث من و دانشـ گاه

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۵
تــــــرنــــــــــج


یادت پرچم صلحی است میان شورش این همه فکر...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۲ ، ۰۱:۳۰
تــــــرنــــــــــج


سلام؛

برای شروع شاید بد نباشه که جانب امانت رو رعایت کنیم و متن شعری را که در عنوان وبـ لاگ آمده است رو بیاریم:

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست/ بگشای لب که قند فراوانم آرزوست/

ای آفتاب حسن برون آ دمی زابر/ کان چهره مشعشع تابانم آرزوست/

بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز/ باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست/

گفتی زناز بیش مرنجان مرا برو/ آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست/

وان دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست/ وان ناز و باز و تندی دربانم آرزوست/

این نان و آب و چرخ چو سیل است بی وفا/ من ماهی ام نهنگم عمانم آروزست/

یعقوب وار وا اسفاها همی زنم/ دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست/

والله، شهر بی تو مرا حبس می شود/ آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست/

زین همرهان سست عناصر دلم گرفت/ شیر خدا و رستم دستانم آرزوست/

جانم ملول گشت زفرعون و ظلم او/ آن نور روی موسی عمرانم آرزوست/

زین خلق پر شکایت گریان شدم ملول/ آن های و هوی و نعره مستانم آرزوست/

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر/ کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست/

گفتند یافت می نشود جسته ایم ما/ گفت آنکه یافت می نشود آنم آرزوست/

هر چند مفلسم نپذیرم عقیق خُرد/ کان عقیق نادر ارزانم آرزوست /

پنهان ز دیده ها و همه دیده ها ازوست/ آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست /
خود کار من گذشت ز هر آرزو و آز / از کان و از مکان پی ارکانم آرزوست/

 گوشم شنید قصه ایمان و مست شد/ کو قسم چشم؟ صورت ایمانم آرزوست /

یک دست جام باده و یک دست جعد یار / رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست/

می گوید آن رباب که : مُردم ز انتظار / دست و کنار و زخمه ی عثمانم آرزوست/

من هم رباب عشقم و عشقم ربابیست/ وان لطفهای زخمه ی رحمانم آرزوست/

باقی این غزل را ای مطرب ظریف/ زین سان همی شمار که زین سانم آرزوست/

بنمای شمس مفخر تبریز! رو ، ز شرق/ من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست/

مولوی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۲ ، ۱۸:۵۸
تــــــرنــــــــــج