تــــرنــــــــج

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست / بگشای لب که قند فراوانم آرزوست

تــــرنــــــــج

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست / بگشای لب که قند فراوانم آرزوست

توضیح وبلاگ برداشتـ ی است آزاد از دستـ نوشته دوست فیزیکـ یم که در عنوان وبلاگـ ش نوشت:" تناقضی به امید آلبرت و با طعم قهوه ی تلخ لبـ ریز از شکر در کافه: فلسفه، ریاضی و فیزیک"
در مورد رسم الـ خط این بلاگ هم لازم است بـ گویم که ایده جدانویسی را از نویسـ نده محبوب دوران دبیرستانـ م(رضا امیرخانی)گرفته ام، اگر بیشـ تر با بن های ( به معنی بن فکر کنید انتخاب هوشـ مندانه ای بوده) زبان فارسی آشنا شویم،واژه سازی برایـ مان راحت تر خواهد بود.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

پیوندها

۷ مطلب با موضوع «خواندنی» ثبت شده است

خوش به حال بچه محلات آقای امام رضا


موره می بینی که شر و با صفایم/بچه محله امام رضایم
زلزله یم حادثه یم بلایم / بچه محله امام رضایم

هر روز جمعه دلومه مبندم /به پینجله طلا و ورمگردم
کار و بارم ردیفه با خدایم/ بچه محله امام رضایم

به مو بگو بیا به قله قاف / اصلا مو ره بیزر همونجه علاف!
قرار مرار هر چی بیگی مو پایم/ بچه محله امام رضایم

دروغ، مرغ نیست مییون ما باهم/ الان به عنوان مثال تو حرم
چند روزه که تو نخ کفترایم / بچه محله امام رضایم

چشم موره گیریفته چنتا کفتر / گفته خودش: چنتاشه خواستی وردر
الان درم خادماره مپایم / بچه محله امام رضایم

کفتراره که بردم از روگنبد / مرم مو واز تونخ رفت وآمد
تو نخشه او گنبد طلایم / بچه محله امام رضایم

گنبده نصف شب مده به دستم / او گفته: هر وخ که بییی مو هستم
مویم که قانع و بی ادعایم / بچه محله امام رضایم

وخته میبینم توی عالم همه / ازش میگیرن و مگن واز کمه
گنبدشه اگر بده رضایم / بچه محله امام رضایم

گنبد وممبد نموخوام باصفا/ سی ساله پای سفره ای آقا
منتظر یک ژتون غذایم / بچه محله امام رضایم

*قاسم رفیعا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۲ ، ۲۱:۰۲
تــــــرنــــــــــج


سه نفر برای خرید ساعتی به یک ساعت فروشی مراجعه میکنند. قیمت ساعت 30 هزار تومان بوده و هر کدام نفری 10 هزار تومن پرداخت میکنند تا آن ساعت را خریداری کنند…
بعد از رفتن آنها ، صاحب مغازه به شاگردش میگوید قیمت ساعت 25 هزار تومان بوده. این 5 هزار تومان را بگیر و به آنها برگردان
شاگرد 2 هزار تومان را برای خود بر میدارد و 3 هزار تومان باقیمانده را به آنها برمیگرداند. (نفری هزار تومان)
حال هر کدام از آنها نفری 9 هزار تومان پرداخت کرده اند . که 3*9 برابر 27 می شود
این مبلغ به علاوه آن 2 هزار تومان که پیش شاگرد است می شود 29 تومان
هزار تومان باقیمانده کجاست؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۲ ، ۱۹:۵۶
تــــــرنــــــــــج


It is much easier to become a BAD theoretical physicist than a good one. I
know of many individual success stories/Gerard Hooft.

مقاله را بخوانید، خیلی جالبه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۲ ، ۰۶:۱۷
تــــــرنــــــــــج


با تشکر از دوست عزیزم نگین:
چند خط زیر را از کتاب ابوالمشاغل نادر ابراهیمی انتخاب کرده ام به نظرم یکی از بهترینِ نوشته های اوست.


nader.jpg

روزی، در مجلس ختمی، مرد متین و موقری که در کنارم نشسته بود و قطره اشکی هم در چشم داشت، آهسته به من گفت: آیا آن مرحوم را از نزدیک می شناختید؟
 
گفتمخیر قربان! خویشِ دور بنده بوده و به اصرار خانواده آمده ام، تا متقابلا، در روز ختم من، خویشان خویش، به اصرار خانواده بیایند.
حرفم را نشنید، چرا که می خواست حرفش را بزند. پس گفتبله... خدا رحمتش کند! چه خوب آمد و چه خوب رفت. آزارش به یک مورچه هم نرسید. زخمی هم به هیچکس نزد. حرف تندی هم به هیچکس نگفت. اسباب رنجش خاطر هیچکس را فراهم نیاورد. هیچکس از او هیچ گله و شکایتی نداشت. دوست و دشمن از او راضی بودند و به او احترام می گذاشتند... حقیقتا چه خوب آمد و چه خوب رفت...
 
گفتماین، به راستی که بیشرمانه زیستن است و بیشرمانه مردن.
با این صفات خالی از صفت که جنابعالی برای ایشان بر شمردید، نمی آمد و نمی رفت خیلی آسوده تر بود، چرا که هفتاد سال به ناحق و به حرام، نان کسانی را خورد که به خاطر حقیقت می جنگند و زخم می زنند و می سوزانند و می سوزند و می رنجانند و رنج می کشند... و این بیچاره ها که با دشمن، دشمنی می کنند و با دوست دوستی، دائما گرسنه اند و تشنه، چرا که آب و نان شان را همین کسانی خورده اند و می خورند که زندگی را "بیشرمانه مردن" تعریف می کنند.
 
آخر آدمی که در طول هفتاد سال عمر، آزارش به یک مدیر کلّ دزد  منحرف، به آدم بدکار هرزه، به یک چاقو کش باج بگیر محله هم نرسیده، چه جور جانوری است؟ آدمی که در طول هفتاد سال، حتی یک شکنجه گر را از خود نرنجانده و توی گوش یک خبرچین خودفروش نزده است، با چنگ و دندان به جنگ یک رباخوار کلاه بردار نرفته، پسِ گردن یک گران فروش متقلب نزده، و تفی بزرگ به صورت یک سیاستمدار خودباخته ی وابسته به اجنبی نینداخته، با کدام تعریفِ آدمیت و انسانیت تطبیق می کندو به چه درد این دنیا می خورد؟
آقا ی محترم!ما نیامده ایم که بود و نبودمان هیچ تاثیری بر جامعه بر تاریخ، بر زندگی و بر آینده نداشته باشد. ما آمده ایم که با دشمنان آزادی دشمنی کنیم و برنجانیم شان، و همدوش مردان با ایمان تفنگ برداریم و سنگر بسازیم، و همپای آدمهای عاشق، به خاطر اصالت و صداقت عشق بجنگیم.
 
ما آمده ایم  که با حضورمان، جهان را دگرگون کنیم، نیامده ایم تا پس از مرگمانبگویند: از کرم خاکی هم بی آزارتر بود و از گاو مظلومتر، ما باید وجودمان و نفس کشیدنمان، و راه رفتنمان، و نگاه کردنمان،و لبخند زدنمان هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود...
 
ما نیامده ایم فقط به خاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم که پس از مرگمان، گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستایشمان کنند...
 
گمان می کنم که آن آقا خیلی وقت بود که از کنارم رفته بود، و شاید من هم، فقط در دل خویش سخن می گفتم تا مبادا یکی از خویشاوندان خوب را چنان برنجانم که در مجلس ختمم حضور به هم نرساند
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۲ ، ۰۷:۰۰
تــــــرنــــــــــج


یه روز یه e^x و 2x متوجه میشن یه مغازه اعلامیه زده همه اجناس این مغازه رایگان است فقط در ازای هر جنس که می خواهید هر بار از شما مشتق خواهیم گرفت.

2x ناراحت میگه اینکه خیلی بی انصافیه من اگه دوتا جنس بردارم میشم صفر!
e^x دلداریش میده میگه نگران نباش داداش هرچی خواستی بگو خودم برات میخرم برای من که فرقی نداره...

e^x میره داخل فروشگاه و چند لحظه بعد با عجله و استرس میاد بیرون و میگه :

فرار کن، زود باش ... نامردا دارن نسبت به y مشتق میگیرن!!!!

نکته اخلاقی داستان: به متغیر مشتق گیری توجه ویژه داشته باشین، نه که من زخم خورده این موضوعم، از اون چهت می گم!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۴۲
تــــــرنــــــــــج

با سلام،

امروز تو وبلاگ دکتر فرزان یه پست دیدم که در قسمت نظرها این مقاله رو پیشـ نهاد داده بودند، به نظر جالب می اومد، گفتم بذارمش تا به زودی بحث مفصل تری در مورد علم و بومی سازی آن و علم ایرانی اسلامی داشته باشیم!

فعلن به عنوان مقدمه این پیشـ کش!

 


حجت الاسلام رسول جعفریان با مرتبط دانستن افول تمدن اسلامی با عدم درک صحیح از علم در این تمدن گفت: ما مدام با آمار دادن درباره کتب قدیمی علمی مان از خودمان تمجید می کنیم، در حالی که بیشتر آنها...


حجت الاسلام رسول جعفریان با مرتبط دانستن افول تمدن اسلامی با عدم درک صحیح از علم در این تمدن گفت: ما مدام با آمار دادن درباره کتب قدیمی علمی مان از خودمان تمجید می کنیم، در حالی که بیشتر آنها چرندیاتند!

نشست دیگری از سلسله نشست های الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت عصر روز یکشنبه 8 بهمن 91 با سخنرانی حجت الاسلام رسول جعفریان در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران برگزار شد.

جعفریان در ابتدا گفت: در این سخنرانی کتابی را مبنا قرار می دهم با عنوان «عجایب المخلوقات» که نسبتا اثر مهمی در تمدن و علم اسلامی محسوب می شود و به لحاظ زبان فارسی نیز اهمیت دارد اما پیش از سخن درباره این کتاب باید مقدماتی را درباره تاریخ علم در تمدن اسلامی بیان کنم. ما در بحث تاریخ علم مدام در پی تمجید از خود هستیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۲ ، ۱۵:۲۹
تــــــرنــــــــــج


شرح فرازهایی از نهج البلاغه در دیدار هیئت دولت

انجام واجبات و ترک محرمات انسان را پرواز می دهد

یک جمله از نهجالبلاغه براى شما بخوانم: «و اعلم انّ امامک طریقا ذا مسافة بعیدة و مشقّة شدیدة».(۲) این جزو وصایاى امیرالمؤمنین به امام حسن مجتبى (علیهالسّلام) است. در واقع باید گفت وصیت، صمیمانهترین حرفى است که هر کسى میزند؛ چون وقتى است که دیگر انسان در عالم ماده حضور ندارد و اغراض مادى قاعدتاً یا نیستند یا بالاخره ضعیفند؛ لذا در وصیتنامه صمیمىترین حرفها گفته میشود؛ آن هم وقتى که مخاطب وصیت، عزیزترین افراد نسبت به انسان است؛ فرزند انسان، آن هم فرزندى مثل امام حسن، فرزند بزرگ امیرالمؤمنین - که بلاشک احبّ افراد در دل آن بزرگوار و چشم آن بزرگوار است - مخاطب این وصیت است. البته امیرالمؤمنین فرمودهاند که این وصیت مخصوص شما نیست، مال همه است؛ لیکن مخاطب اصلى، امام حسن است. بنابراین، این لبّ لباب کلمات و معارف و ذهنیات امیرالمؤمنین است. البته بیانات امیرالمؤمنین، هر کلمهاش، هر جملهاش حکمت است؛ مخصوص این وصیتنامه نیست. اعماق و ژرفاى کلمات امیرالمؤمنین را واقعاً ماها نمیفهمیم؛ امثال ماها قادر نیستیم به آن ژرفا برسیم؛ یک چیزى را استفاده میکنیم. کسانى را ما دیدیم که هرچه حکمتشان برتر، اندیشهشان والاتر و عمق فکرىشان بیشتر بود، بیشتر توانستند نکاتى را از این کلمات دریابند. نهجالبلاغه یک چنین چیزى است. حالا این در نهجالبلاغه، وصیت امیرالمؤمنین است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۲ ، ۱۶:۲۶
تــــــرنــــــــــج