بدجوری دلم هوای مدرسه رو کرده، کلن که هوایی مدرسه بودم اما امروز با دیدن ابن عکس ...... یاد سمپاد پرپر شده افتادم!!
تعریف آدمیـ زاد: تا وقتی چیزیو داره غر می زنه، وقتی از دست دادش حسرت می خوره!
مث من و سمپاد/ مث من و دانشـ گاه
سلام؛
یه پست گذاشته بودم در مورد سخن رانی دکتر شیخ جباری در 26 تیر92؛ خوش بختـ انه سخن رانده شد اما متاسفـ انه من نتونستم برم !! اما دوستانی که نتونستن حضوری تشرف ببرن میتونن فایل سخنرانی و نیز مقاله ی مروری دکتر شیخ جباری در مورد سخنرانی روز چهارشنبه را از این لینک دانلود کنن.
Lecturer(s):
Mohammad
Mehdi Sheikh-Jabbari
From : IPM, School of Physics
Research Group: Physics Colloquium
Farmanieh Seminar Room
شرح فرازهایی از نهج البلاغه در دیدار هیئت دولت
انجام واجبات و ترک محرمات انسان را پرواز می دهد
یک جمله از نهجالبلاغه براى شما بخوانم: «و اعلم انّ امامک طریقا ذا مسافة بعیدة و مشقّة شدیدة».(۲) این جزو وصایاى امیرالمؤمنین به امام حسن مجتبى (علیهالسّلام) است. در واقع باید گفت وصیت، صمیمانهترین حرفى است که هر کسى میزند؛ چون وقتى است که دیگر انسان در عالم ماده حضور ندارد و اغراض مادى قاعدتاً یا نیستند یا بالاخره ضعیفند؛ لذا در وصیتنامه صمیمىترین حرفها گفته میشود؛ آن هم وقتى که مخاطب وصیت، عزیزترین افراد نسبت به انسان است؛ فرزند انسان، آن هم فرزندى مثل امام حسن، فرزند بزرگ امیرالمؤمنین - که بلاشک احبّ افراد در دل آن بزرگوار و چشم آن بزرگوار است - مخاطب این وصیت است. البته امیرالمؤمنین فرمودهاند که این وصیت مخصوص شما نیست، مال همه است؛ لیکن مخاطب اصلى، امام حسن است. بنابراین، این لبّ لباب کلمات و معارف و ذهنیات امیرالمؤمنین است. البته بیانات امیرالمؤمنین، هر کلمهاش، هر جملهاش حکمت است؛ مخصوص این وصیتنامه نیست. اعماق و ژرفاى کلمات امیرالمؤمنین را واقعاً ماها نمیفهمیم؛ امثال ماها قادر نیستیم به آن ژرفا برسیم؛ یک چیزى را استفاده میکنیم. کسانى را ما دیدیم که هرچه حکمتشان برتر، اندیشهشان والاتر و عمق فکرىشان بیشتر بود، بیشتر توانستند نکاتى را از این کلمات دریابند. نهجالبلاغه یک چنین چیزى است. حالا این در نهجالبلاغه، وصیت امیرالمؤمنین است. |
See how the position of your body can speed things up — or slow them down — when you’re goofing around at your desk.
Have a seat in the office chair. Make sure that your feet are tucked in and not touching the ground. Stretch your arms out wide and have your buddy give you a little spin on the chair. Now, pull your arms in close to your chest, and see what happens!
Start with your arms out wide, then let your buddy take you for a spin
شماره صفر مجله "فیزیک روز" کاری از انجمن فیزیک ایران منتشر شده و به صورت رایگان از وبـ گاه انجمن قابل دانلود است.
سمینار عمومی فیزیک IPM
ارائه دهنده: محمد مهدی شیخ جباری
عنوان: روش شناسی علمی و موازین آن, آزمون پذیری یا ابطال پذیری و چندجهانی
زمان: چهارشنبه، 26 تیر 92 ساعت 16:30
مکان: تهران، خیابان فرمانیه، بعد از برج کوه نور، نبش خیابان شهید محمد فربین، مرکز تحقیقـ ات فیزیک نظری و ریاضیـ ات، پژوهـ ش کده فیزیک
شرکت برای عموم آزاد است.
سلام؛
برای شروع شاید بد نباشه که جانب امانت رو رعایت کنیم و متن شعری را که در عنوان وبـ لاگ آمده است رو بیاریم:
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست/ بگشای لب که قند فراوانم آرزوست/
ای آفتاب حسن برون آ دمی زابر/ کان چهره مشعشع تابانم آرزوست/
بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز/ باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست/
گفتی زناز بیش مرنجان مرا برو/ آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست/
وان دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست/ وان ناز و باز و تندی دربانم آرزوست/
این نان و آب و چرخ چو سیل است بی وفا/ من ماهی ام نهنگم عمانم آروزست/
یعقوب وار وا اسفاها همی زنم/ دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست/
والله، شهر بی تو مرا حبس می شود/ آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست/
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت/ شیر خدا و رستم دستانم آرزوست/
جانم ملول گشت زفرعون و ظلم او/ آن نور روی موسی عمرانم آرزوست/
زین خلق پر شکایت گریان شدم ملول/ آن های و هوی و نعره مستانم آرزوست/
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر/ کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست/
گفتند یافت می نشود جسته ایم ما/ گفت آنکه یافت می نشود آنم آرزوست/
هر چند مفلسم نپذیرم عقیق خُرد/ کان عقیق نادر ارزانم آرزوست /
پنهان ز دیده ها
و همه دیده ها ازوست/ آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست /
خود کار من گذشت ز هر آرزو
و آز / از کان و از مکان پی ارکانم آرزوست/
گوشم شنید قصه ایمان و مست شد/ کو قسم چشم؟ صورت ایمانم آرزوست /
یک دست جام باده و یک دست جعد یار / رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست/
می گوید آن رباب که : مُردم ز انتظار / دست و کنار و زخمه ی عثمانم آرزوست/
من هم رباب عشقم و عشقم ربابیست/ وان لطفهای زخمه ی رحمانم آرزوست/
باقی این غزل را ای مطرب ظریف/ زین سان همی شمار که زین سانم آرزوست/
بنمای شمس مفخر تبریز! رو ، ز شرق/ من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست/
مولوی